آزاده مهاجرمیلانی؛ علیرضا عینی فر
چکیده
دو واژه الگو و ضابطه از پراستفادهترین واژهها در ادبیات معماری و شهرسازی هستند. همنشینی این دو واژه از آن منظر که هر دو نقش نظامدهندگی به محیط مصنوع را دارند اما نتیجه متفاوتی از بهرهگیری آنها ...
بیشتر
دو واژه الگو و ضابطه از پراستفادهترین واژهها در ادبیات معماری و شهرسازی هستند. همنشینی این دو واژه از آن منظر که هر دو نقش نظامدهندگی به محیط مصنوع را دارند اما نتیجه متفاوتی از بهرهگیری آنها حاصل شده، مورد توجه این پژوهش است. بنابراین این سوال مطرح میشود که آیا نسبت بین الگو و معماری همان نسبت بین ضابطه و معماری است که معماران سعی در احیای آن دارند؟ و آیا الگوها را میتوان در قالب ضوابط در معماری امروز به منصه بروز رساند؟ هدف این پژوهش این است تا با روشنسازی نسبت بین الگو و ضابطه با معماری، بنیانهای تغییرات صورت گرفته را توضیح دهد و گامی در جهت تنظیم آگاهی در حوزه معماری برداشته، در بسط نظریههای معماری تاثیرگذار باشد. برای بسط این مفاهیم و پر کردن خلأ پژوهشی موجود، روش استدلال منطقی از مجموعه روشهای کیفی انتخاب شد که در ترکیبی با تکنیک دلفی، برای آزمون دادههای گردآوری شده از ادبیات موضوع، و روش گروهکردن، مدل مفهومی پژوهش تبیین گردید. نتایج نشان میدهد که امروز ضوابط علاوه بر نزدیک کردن طراحی به واقعیتهای اجرا، نقش تعیینکننده روند طراحی را دارند و از آنجا که در نقش محدودکنندگی آنها تاکید بسیاری شده است، امکان بروز خلاقیت در طراحی را کاهش داده، نمیتوانند متضمّن حضور مفاهیم معماری الگویی در معماری امروز باشند.