مینا دشتی؛ مینو شفایی؛ محسن افشاری
چکیده
خانه به عنوان مکانی بیواسطه و بیتکلف، تاثیر عمیقی بر احساسات ساکنین خود دارد. اما امروزه خانههای آپارتمانی در تاکید صرف بر عملکردها، احساسات ساکنین را نادیده میگیرند و با ایجاد احساسات، افکار ...
بیشتر
خانه به عنوان مکانی بیواسطه و بیتکلف، تاثیر عمیقی بر احساسات ساکنین خود دارد. اما امروزه خانههای آپارتمانی در تاکید صرف بر عملکردها، احساسات ساکنین را نادیده میگیرند و با ایجاد احساسات، افکار و تمایلات متناقض باعث ناسازگاری شناختی و اضطراب عاطفی میشوند. سوال اصلی پژوهش این است که چگونه میتوان ناسازگاری شناختی در خانههای معاصر آپارتمانی را کاهش داد؟ و هدف از طرح این پژوهش ارائه راهکارهایی برای ایجاد سازگاری شناختی در خانههای آپارتمانی با تاکید بر مکان-احساسها در کنار مکان-رفتارهاست. در پژوهش حاضر از روش کیفی و نظریه زمینهای استفاده شده و پس از مرور ادبیات در حوزه ناسازگاری شناختی و قابلیت محیط، مطالعه میدانی بر سی و چهار نفر از ساکنین بیست خانهی آپارتمانی انجام شده است تا اینکه دادهها به مرحله اشباع رسیدهاند. در این مرحله اطلاعات از طریق مصاحبه و تهیه عکس و کروکی جمعآوری شده و نقشههای مکان-رفتار و مکان-احساس ترسیم شدهاند. نهایتاً با انطباق این نقشهها نتیجهگیری صورت گرفته است. یافتهها نشان میدهد که در خانههای معاصر آپارتمانی مکان-احساسها و مکان-رفتارها بر یکدیگر منطبق نیستند و این مسئله باعث ایجاد ناسازگاری شناختی و تنش میشود. برای کاهش این تنشها و ایجاد سازگاری شناختی در سه سطح، راهکارهایی ارائه شده است. در سطح ارتباط بین فضاها، استفاده از ساختار خطی، اتاقهای با دو در و تفکیک فضاها پیشنهاد شده. در سطح ابعاد و ماهیت فضا، به راهکارهایی مثل هماهنگی مقیاس فعالیت و مقیاس فضا، اتاقهایی با ابعاد خیلی کوچک، تخلخل در جدارهها، فضاهایی برای پشتیبانی فعالیتهای اختیاری و عرض حداقل دو متر برای تراس اشاره شده است و در سطح جزئیات و اجزاء فضا، راهکارهایی از جمله نور طبیعی، فضاسازی احساسی در اطراف منابع گرمایشی، جداره متخلخل در تراس، نشیمنگاه در کنار پنجره و شومینه ارائه شدهاند.